English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5776 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sol state U حالت سولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
estates U حالت
ill conditioned U بد حالت
expressions U حالت
manner U حالت
disposition U حالت
idiocrasy U حالت
case U حالت
estate U حالت
situation U حالت
unexpressive U بی حالت
predicament U حالت
expression U حالت
predicaments U حالت
self U حالت
status U حالت
cases U حالت
situations U حالت
pyreticosis U حالت تب
tempers U حالت
queasiness U حالت قی
posturing U حالت
postures U حالت
postured U حالت
tempered U حالت
makes U حالت
temper U حالت
glass eyed U بی حالت
attitude U حالت
if U حالت
attitudes U حالت
fettle U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
posture U حالت
make U حالت
phased U حالت
condition U حالت
mood U حالت
moods U حالت
state U حالت
state- U حالت
states U حالت
stated U حالت
phase U حالت
line condition U حالت خط
phases U حالت
stating U حالت
grain U حالت
stances U حالت
temperament U حالت
stance U حالت
temperaments U حالت
possessive U حالت اضافه
isopiestic U حالت فشارمتعادل
linearity U حالت طولی
thirstily U با حالت تشنگی
lethargically U با حالت سبات
limit state U حالت حدی
perpendicularity U حالت عمودی
possessives U حالت اضافه
locative U حالت مکانی
vitreus state U حالت شیشهای
goutiness U حالت نقرسی
grittiness U حالت شنی
logical state U حالت یک منطقی
veins U حالت تمایل
faintly U در حالت ضعف
liquid state U حالت مایع
dative U حالت برایی
domesticity U حالت اهلی
kashruth U حالت جواز
idle position U حالت سکون
ignition condition U حالت احتراق
crudely U در حالت خامی
in a state of depression U در حالت افسردگی
in form U خوش حالت
inactive status U حالت انتساب
incipience U حالت نخستین
incipincy U حالت نخستین
initial state U حالت اغازی
insert mode U حالت درج
idiocrasy U حالت مخصوص
resilience U حالت ارتجاعی
kashrut U حالت جواز
jussive U حالت امری
ground state U حالت پایه
hang over U حالت خماری
fluidity U حالت مایعی
input mode U حالت ورودی
heat proof quality U حالت نسوزی
humanness U حالت انسانیت
i.c. U حالت اولیه
iciness U حالت یخی
childishness U حالت بچگی
glassy state U حالت شیشهای
balminess U حالت مرهمی
conjugality U حالت زناشویی
conversational mode U حالت محاورهای
answer mode U حالت جواب
corresponding state U حالت متنافر
counterpoise U حالت تعادل
creaminess U حالت سرشیری
amentia U حالت هذیان
deadness U حالت مرده
deliverable state U در حالت تحویل
deplorble condltion U حالت زار
affectivity U حالت عاطفی
doubtfulness U حالت تردید
doughiness U حالت خمیری
downiness U حالت کرکی
command mode U حالت فرماندهی
colloidal state U حالت کلوییدی
borderline state U حالت مرزی
balanced state U حالت متعادل
burst mode U حالت پیوسته
balanced state U حالت متوازن
chararcter mode U حالت دخشهای
balanced state U حالت تعادل
circuit opening U حالت مدارباز
circumstantiality U حالت وکیفیت
automatism U حالت خودکاری
atilt U با حالت حمله
arborescence U حالت شاخهای
antisepsis U حالت ضد عفونی
answer mode U حالت پاسخ
drinking bout U حالت مستی
drive state U حالت سائقی
facial expression U حالت چهره
genitive U حالت اضافه
defensive U حالت تدافع
febile U دارای حالت تب
feminineness U حالت زنانه
feminity U حالت زنانه
final state U حالت پایانی
defensively U حالت دفاعی
defensively U با حالت تدافع
nervousness U حالت عصبانی
continuum state U حالت پیوستار
free wheeling U حالت خلاصی
fugitiveness U حالت شخص
sulkily U با حالت قهر
expressive eyes U چشمان با حالت
affectedly U با حالت بخودگرفته
drowsihead U حالت نیمخواب
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
eburnation U حالت عاجی
eigenstate U حالت انرژی
acedia U حالت خ-لسه
energy state U حالت انرژی
accidentalness U حالت اتفاقی
equation of state U معادله حالت
equilibrium state U حالت تعادل
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
excited state U حالت برانگیخته
accusative U حالت مفعولی
gas phase U حالت گازی
lucid interval U حالت افاقه
Lucky you! <idiom> U خوش به حالت!
translucence U حالت زجاجی
translucency U حالت زجاجی
tridimensionality U حالت سه بعدی
trilaterality U حالت سه جانبی
triliteralism U حالت سه حرفی
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com